شکست مدهش و تحقیرآمیز در جنگ با دولت اورنگ زیب به انگلیسیها آموخت که در قاره آسیا زمانه دگرگون شده و با حضور دولتهای مقتدر گورکانی در هند و صفوی در ایران نمیتوان همچون قاره آمریکا و جنوب آفریقا و جزایر خاوردور، و به سان دوران یکهتازی پرتغالیها در سده گذشته، به تسخیر سرزمینهای شرق دست زد.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، در دورانی که توجه دولت مرکزی هند به سرزمینهای شمالی شبهقاره معطوف بود، انگلیسیها تحکیم پایگاههای خود را در سواحل و بنادر هند آغاز کردند. مهمترین تحولی که در این زمان به سود آنان رخ داد، استقرار در بمبئی و تبدیل آن به نخستین حکومت ماوراء بحار کمپانی هند شرقی بود.
پس از اخراج پرتغالیها از هرمز، انگلیسیها کوشیدند تا برای خود مستملکاتی در سواحل غربی هند فراهم کنند. دستاندازی بر سورت و سایر سرزمینهای متعلق به دولت مرکزی دهلی، به دلیل اقتدار آن، نه تنها امکان نداشت بلکه در آن شرایط فاجعهآفرین بود؛ مناسبترین نقطه جزیره بمبئی بود که از سال 1530م. در تصرف پرتغالیها قرار داشت و از موقعیت استراتژیک مناسب برخوردار بود.
تلاش نظامیبرای اشغال بمبئی، که از سال 1626 آغاز شد، به نتیجه نرسید. سرانجام، در نیمه سده هفدهم مستعمرات پرتغال در خاوردور با تهاجم گسترده هلندیها از یکسو و اخراج پرتغالیها به وسیله مسلمانان از سوی دیگر مواجه شد.
تا سال 1681 میلادی، کمپانی در تداوم سیاست سِر توماس رو، مایل به پرهیز از جنگ با قدرتهای محلی است تا هزینه کمتری را صرف امور نظامیکند. از این سال چرخشی آشکار در سیاست کمپانی مشاهده میشود؛ و به تعبیر دیوید در تاریخ بمبئی، از این زمان کمپانی دیگر نمیخواهد یک قدرت تجاری صِرف باشد. نقطهعطف این چرخش، جنگ سالهای 1688-1690 کمپانی با دولت اورنگ زیب است؛ نخستین تجربه ناکام توسعهطلبی نظامیانگلیسیها در شرق!
جنگ با دولت اورنگ زیب با نتایجی ذلتبار برای کمپانی به پایان رسید. در اوایل فوریه 1689، سادات جنجره به جزیره بمبئی حمله بردند، تمامیمواضع و راههای ارتباطی آن را اشغال کردند و سِر جان چایلد و سایر انگلیسیها و نوکران بومیآنها را در قلعه خود محبوس نمودند.
شکست مدهش و تحقیرآمیز در جنگ با دولت اورنگ زیب به انگلیسیها آموخت که در قاره آسیا زمانه دگرگون شده و با حضور دولتهای مقتدر گورکانی در هند و صفوی در ایران نمیتوان همچون قاره آمریکا و جنوب آفریقا و جزایر خاوردور، و به سان دوران یکهتازی پرتغالیها در سده گذشته، به تسخیر سرزمینهای شرق دست زد. استعمار غرب از این شکست درس گرفت و آموخت که بدون متلاشیکردن دولتهای مقتدر مشرقزمین، ایجاد یک امپراتوری جهانی غارتگرانه غیرممکن است.
منبع: عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران جلد اول